کد مطلب:316807 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:167

همگی شفای کامل خواهید یافت
حجة الاسلام و المسلمین آقای شیخ علی اكبر مهدی پور این كرامت را نقل فرموده اند كه:

داستان زیر را یكی از وعاظ تبریز، به نقل از افراد مؤثق، بر سر منبر نقل كرد: مرحوم دربندی، [1] در ایام اقامتش در عتبات، به منظور زیارت حضرت ثامن الحجج علیه السلام به ایران آمد و به هنگام مراجعت از طریق آذربایجان عازم عتبات گردید. پیش از مراجعت به عتبات، بنا به تقاضای مردم متدین تبریز به مدت ده روز در آن شهر اقامت كرده و در مسجد جامع تبریز بساط تبلیغ و ارشاد گسترد.

می گویند: جاذبه ی منبر ایشان به قدی قوی بوده كه همه ی فضای مدرسه ی طالبیه و مساجد موجود در آن، از مردم متدین و عاشقان دلسوخته ی سالار شهیدان پر می گشت، و هر روز جمعی از عاشقان حسینی دراثنای روضه ی ایشان غش می كردند و روی دستها از مسجد



[ صفحه 152]



بیرون برده می شدند.

در آذربایجان مرسوم است كه روز آخر هر مجلسی به قمر بنی هاشم علیه السلام توسل می جویند. لذا مرحوم دربندی نیز روز نهم مجلس اعلام كرد: فردا، روضه ی حضرت اباالفضل علیه السلام را می خوانم؛ هر كس مریضی صعب العلاج دارد بیاورد اینجا، كه ان شاء الله شفای همه شان را از قمر بنی هاشم علیه السلام خواهیم گرفت.

روز بعد در شهر تبریز هرچه مریض و مریضه بود، به مجلس ایشان آوردند، تعداد بیمارانی كه با پای خود به مجلس آمدند بی شمار بود و تعداد كسانی كه روی تخت و یا با وسایل دیگر به مجلس آورده بودند به بیست و هفت نفر می رسید.

هنگامی كه مرحوم دربندی وارد مسجد شد نزد بیماران رفت و از آنها تفقدی كرد و به آنان فرمود: چند لحظه ی دیگر صبر كنید، همگی با شفای كامل از این مجلس بیرون خواهید رفت.

زمانی نیز بر فراز منبر قرار گرفت، خطاب به قمر بنی هاشم علیه السلام عرض كرد: ای مولای من، من به عنوان نوكر شما به اهالی این شهر وعده داده ام كه امروز همه ی بیمارانشان از این مجلس با تن سالم بیرون می روند؛ از كرم شما بسیار دور است كه نوكر خود را در میان این همه مردم، بی اعتبار كنید.

آنگاه روضه ی بسیار باحالی خواند كه در نتیجه آن همه مردم با بی تابی گریه كردند و جمعی غش كرده و روی دست مردم به بیرون شدند.

هنگامی كه مجلس به پایان رسید، همه ی آن 27 نفر با پای خود، با تن سالم و شفای كامل به منزل خود رفتند! و این یكی از بركات حضرت



[ صفحه 153]



اباالفضل علیه السلام است كه در یك مجلس دهها نفر مریض صعب العلاج به توسل به آن باب الحوائج الی الله شفا پیدا كنند!



خرم دلی كه منبع انهار كوثر است

كوثر كجا ز دیده ای پراشك بهتر است



نام حسین و كرببلا هر دو دلرباست

نام علی اكبر از آن دلرباتر است



رفتم به كربلا به سر قبر هر شهید

دیدم كه مرقد شهدا مشك و عنبر است



هر یك مزار و مرقدشان چهار گوشه است

شش گوشه یك ضریح در آن هفت پیكر است



پرسیدم از كسی سببش را به گریه گفت

پایین پای قبر حسین، قبر اكبر است



نزدیك نهر علقمه دیدم یكی شهید

گفتم چرا جدا ز شهیدان دیگر است



گفتا خموش باش كه عباس نوجوان

منظور او ادب به جناب برادر است



رفتم به خمیه گاه شنیدم به گوش دل

آنجا فغان زینب مظلوم اطهر است



عازم شدم به حجله ی داماد كربلا

دیدم عروس قاسم داماد مضطر است



رفتم ز كربلا به سر تربت علی

دیدم كه بارگاه علی عرش اكبر است



[ صفحه 154]



برگشتم از رواق شدم وارد حرم

دیدم كه چشم نوح نبی جای حیدر است



«ناصر» چو بر نجف برسید و به گریه گفت

هر صبح و شام چشم امیدم به این در است



شعر از «ناصرالدین شاه قاجار»



[ صفحه 155]




[1] مرحوم دربندي از معاصرين شيخ انصاري، دانشمندي بسيار برجسته، و صاحب تأليفات گرانمايه اي چون: خزائن الاحكام، خزائن الاصول، اسرار الشهادة و سعادات ناصريه مي باشد، در «دربند» از توابع شيروان بر كناره ي درياي خزر به دنيا آمده است. وي كه در رشته هاي فراواني از علوم عربي بسيار قوي و صاحب نظر بود، در نشر معارف اسلامي و بالخصوص در احياي مراسم عزاداري مساعي جميله داشت، و در روي منبر بر سر و صورتش مي زد و همه ي مستمعان را به گريه مي آورد.